A last grad of high school ep 24


ss501_story

 

همان شب:

اوا ارغوان با هم تو اتاق روی تخت ارغوان نشسته بودن و داشتن تو ی اینترنت لیریک اهنگ دمی رو می خوندن و در موردش نظر می دادن که یکدفعه کیانا باسر اومد و اتاق وادای ادما یی که دارن ازشون عکس میگیره در می یورد(نیا تربیت مربیت نداری اصلا)

اوا: باز مثل گاو اومد تو اتاق...

کیانا:خودتی!

اوا: بله تربیت هم که 0

کیانا:برو بابا حالا چی نیگا می کنید؟

اوا: لیریک اهنگ دمی رو...

ارغوان : خیلی قشنگه اهنگش ... بیا ببین... همین که اینو گفت کیانا خودش پرت کرد سمت اوا که باعث شد اوا با مخ بخوره زمین...

اوا: ای دیوانه ی روانی از امین اباد فرار کرده ی بیب بیب... این چه طرز اومدن دیئوانه؟

کیانا: حقته... و یه سوال اینا صفات خودت بود؟ اوا با اه ناله بلند شد ورو صندلی نشست ...

اوا: اصلا ولش دکن... با تو نباید جر بحث کرد...که صدای موبایل ارغوان بلند شد...

اوا کیانا مثل فنر پریدن بالا و گوشیشو برداشتن...

کیانا: یسونگ شیه...

اوا:بیا...

ارغوان  گوشی رو گرفت و صداشو صاف کرد...

ارغوان:الو

یسونگ: سلام من...

ارغوان:متوجه شدم ... در همین حال اوا کیانا هر دوتاشون گوشاشون چسبونده بودن پشت تلفن باهم دعوا میکردن...

یسونگ: اونجا اتفاقی افتاده؟

ارغوان:اه نه.... بعد دوتا زد تو سر کیانا و اوا که باعث شد ساکت شن...

ارغوان: اتفاقی افتاده؟

یسونگ: ارغوان شی می خوام ببینمت ...اگه میشه...

ارغوان: حتما...

یسونگ: پس تا نیم ساعت دیگه میام خونتون...

ارغوان: باشه...

ارغوان گوشیئ قطع کرد...

اوا وکیانا: اووووووووووووو ...

اوا: اونی مثل این که خبریه...

کیانا: اره می دونم سونبه(کیانا همیشه به من میگه سونبه منم بهش میگم اونی)

ارغوان:خفه شید شماها به احتمال زیاد می خواد در مورد رقص مهمونی با من صحبت کنه...

اوا: او مای گاد...

کیانا: رقص عاشقانه...چه شود...

اوا و کیانا بعد از این که یه دونه هر دو باهم زدن تو سر ارغوان دست تو گردن با هم رفتن بیرون...

ارغوان حاضر شده بود و یه ارایش ملایم هم کرد... خواست بره که الن جلوی در وایساد...

الن: کجا خانوم خانوما ؟ اونم با این قیافه؟

کیانا اوا با هم داد زدن: قراره عاشقانه...

مونلا: از توی اشپزخونه اومد بیرون...

مونا: حالا با کی؟

اوا:یسونگ شی...

کیانا: یه خبرایی نه بچه ها؟

ارغوان : بابا چه خبری اخه؟

الن: ولی  بچه ها راست میگن... اون از رقص عاشقانه هه واینم از این قراره... که همون موقع صدای بوق ماشین اومد و ارغوان مثل برق باد الن کنار زدو رفت(کجا کجا ؟ بودی پیش ما بابا)

یسونگ در ماشین واسه ارغوان باز کرد ونشست...

یسونگ و ارغوان با هم رفتن به مدرسه...

ارغوان: می خوای حرکات رقصو بهم بگی؟ یسونگ با یه لبخند زیبا جواب مثبت داد(با فقط به این ارغوان لبخند های زیبا میزنن ... شانسو می بینی؟)

یسونگ و ارغوان با هم دیگه یه رقص تانگو خیلی زیبا انجام دادن و در اخر یسونگ کمر ارغوان پایین اورد و بهش نزدیک تر شد... ارغوان چشماش رو بست... یسونگ خواست ارغوان رو ببوسه که صدای کف زدن یکی بلند شد و همین باعث شد که از هم جدا بشن...

یونگ سنگ: واقعا عالی بود... خیلی رقص زیبایی بود یسونگ شی... فکر نمی کردم بتونی همچین رقصی بسازی...

یسونگ: خیلی متشکرم...و روبه ارغوان گفت

-                                                                                                                                                                                                   بهتر نیست دیگه بریم خیلی دیره وتو هم حرکات رو خیلی خوب یاد گرفتی...

ارغوان:حتما منم خستم...

یسونگ:پس ما میریم یونگسنگ شی و دست ارغوان رو محکم گرفت و از اونجا رفتن یونگسنگ تمام مدت دستش مشت بود محکم دستش رو به دیوار کوبید...

یونگسنگ: تو نمی تونی اونو از من بگیری... تو نمی تونی....

بالاخره روزه جشن فرا رسید...

شوون اول اومد دنبال کیانا و اون برد وبعد همون طور اوا رفت وبعد مونا و بعد الن ودر اخر بعد از 1 ساعت تخیر یسونگ اومد دنبال ارغوان...

یسونگ دسته گلی که پشتش بود رو به ارغوان داد: امروز خیلی خشگل شدی...

ارغوان که خیلی خجالت کشیده بود دسته گلو گرفت ویه لبخند به یسونگ تحویل داد... یسونگ بازوشو به سمت ارغوان برد وارغوان هم دستشو دور بازوش حلقه کرد وسوار ماشین شدن...

مهمونی شروع شده بود و همه مشغول بودن... سیوون مش پیش کیانا بود و دستشو گرفته بود و مراقبش بود ... جونگمین همش با نفرت بهشون نگاه میکرد یا از مشروبش می خورد... و با عصبانیت به یه جایه دیگه نگاه می کردن... باز وضیعت جونگمین و بقیه بهتر بود ولی یونگسنگ فقط استرس داشت که امشب چه انفاقی می افته بینشون وبا صحنه ای که اخرین بار دیده بود فکر می کرد که یسونگ ارغوان رو دوست داشته باشه...

مدیر اومد بالای سن...

مدیر: توجه کنید ازهمه ی شما می خوام که به این رقص زیبای عاشقانه توجه کنید که دوتا از بهترین دانش اموزها ی ما اونو ساختن... این شما واین یسونگ ارغوان...

اهنگ شروع شد و ارغوان ویسونگ شروع به رقصیدن کردن ... هر وقت که دست یسونگ به بدن ارغوان می خورد جوشی می شد و هر چه از رقص ی گذشت استرسش از این که اخرشی چی میشه بیشتر میشد بالخره رقص داشت تموم می شد ویسونگ کمر ارغوان اورد پایین ارغوان که فکر نمیکرد یسونگ بین این همه جمعیت کار خاصی بکنه هیچ عکس العملی نشون نداد و یسونگ هی به ارغوان نزدیک می شد ودر اخر هم لبش رو لبای ارغوان گذاشت... یونگ سنگ بعد از این صحنه لیوان شامپاینش از دستش افتاد و به هزار تیکیه تبدیل شد وبا سر در گمی به اون دوتا نگاه کرد...

یسونگ: ارغوان شی با من دوست میشی؟ بعد از گفتن این حرف صدای جیغ مهمون ها کل سالن رو برداشت... ارغوان نمی دونست چرا ولی تردید داشت و ناخواسته سرشو تکون داد که باعث شد یسونگ بیارتش بالا و دوباره ببوستش... یونگسنگ که دیگه تحمل این صحنه ها رو نداشت از سالن تاومد بیرون بعد از 2 دقیقه که ارغوان ویسونگ از هم جدا شدن و به رختکن هاشون رفتن دابل اس هم از سالن خارج شدن چون هیچ کدوم حال خوبی نداشتن...

الن: کیانا مثله این که تیرمون به هدف خورد...

کیانا:اره... مثله اینه که وبا نفرت به رفتن دابل اس نگاه کرد....ولی از دلش از این حرفی که زد پشیمون شد...

سیوون: کیانا شی من باید برم یه مشکلی برام پیش اومده...

کیانا: اشکالی نداره... ولی چی شده...

شیوون: همین الان داشتم با یکی صحبت میکردم مثل این که مشکلی پیش اومده...

کیانا:امیدوارم حلشه...شیوون گونه ی کیانا رو بوسید و رفت...

اوا به فارسی : چشمم روشن ... کیانا تو هم بله؟

مونا هم همین طور: این که اصلا از اون بله هاست...

کیانا: چرا چرند میگی؟

کیوهیون: در مورد چی حرف می زنید؟

اوا: ها ؟ هیچی

 


نظرات شما عزیزان:

ثمین
ساعت12:14---27 خرداد 1391
سلام سیسی میخواستم بگم وب مارو از تو پیوندا پاک کن ..........

میسی...پاسخ:چرا دقیقا؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com